ذهن زیبا

خدایا ! نوشتن را به شرطی می خواهم که کلماتم عطر نفسهای تو باشد .

ذهن زیبا

خدایا ! نوشتن را به شرطی می خواهم که کلماتم عطر نفسهای تو باشد .

تا بحال به این اندیشیده‌اید که :

 

آخرین ماشینی که سوار خواهیم شد چه خواهد بود ؟!

کافیست... من خود می گویم:

 

یک آمبولانس با شیشه‌های مه‌آلود…

 

                                            

 

 

نظرات 35 + ارسال نظر
شهرام چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:13 ق.ظ http://www.shahramclub.blogsky.com

سلام موسی جان اتفاقا منم تو همین فکر بودم چند ساعت پیش ی گشتی تو شهر زدم چند تا مسافر زدم برا ی دهات
بعد گیر دادن گفتن برو تو فرعی نزدیک تره منم گفتم نه راه دور ترو میریم

شاید این اخرین سواریم بود

هدا چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:21 ق.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

خدا نکنه بابا!!

آتنا چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:39 ق.ظ http://www.partenon.blogsky.com

سلام ای نازنین خوب و زیبا
نمی گیری سراغی از دل ما
نمی پرسی تو حال شاپرک ها
نمی گویی کجایند قاصد ک ها
چرا دیگر نمی آیی کنارم ؟
بگو با تو چه کردم ، ای نگارم؟
بگو یارا چرا از من بریدی؟
مگر جانا ، تو عشق من ندیدی؟
به یاد آور شکوه لحظه ها را
صداقت را ، وفا را ، خنده ها را
به یاد آور صفای بی دلی را
همان دوری و رنج و یکدلی را
اگر مهتاب گشته همدم تو
چرا آمد شبانگاهان غم تو ؟
چرا و صد چرا ای نازنینم؟
بدان تا بودم و هستم همینم همان عاشق ، همان صادق ،
به روزم و منتظر قدمهای سبزت تا دوستی ها را نوبر کنیم....


فریده قاسمی چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:03 ب.ظ http://dokhtekong.blogsky.com

سلام.ما که سنتی می میریم ....نه به سردخانه افتخار میدیم ونه به آمبولانس.در منزل غسل.....در گورستان دفن.مسیر منزل تا گورستان زحمتش می افته گردن فامیل وآشناهایمان که زتابوتمان را تا گورستان حمل کنند.

سلام
حتی در کامنتهای شما هم می شود چیز آموخت و با جایی زیر سقف آسمان آشناتر شد. حضورتان را دوست دارم.

سیبه ماندگار چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:41 ب.ظ

سلام موسی چندی نبودم و جای خالی دوستان مجازی را در این دنیای کمی تا قسمتی واقعی احساس می کردم. من نیز به زعم خودم برای سوالت جوابی دارم. این ماشین می تواند یک ماشین خطی بندر به میناب یا سیرجان یا لنگه باشد. بعد از الوداع با زندگی دیگر مهم نیست که جسد ما را با آمبولانس شیشه دودی بیاورند یا عقب وانت پیکان!

برای خودمان که رفته‌ایم مهم نیست ولی برای خیلی‌ها که مانده‌اند شاید مهم باشد . نوع ماشین به این بستگی دارد که ما چقدر و چرا مهم باشیم ...
از آمدنت خرسندم.

مثلث چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:32 ب.ظ http://www.mosallas.blogsky.com

سلام
به نکته خوبی اشاره کردی
رنگش هم بگو ... سبز
تازه مدل ماشین هم هست مه به جیب مبارک بستگی داره
موفق و پیروز باشی

ابراهیم چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:28 ب.ظ http://inja-anja.mihanblog.com

از کجا می دانی؟ شاید جسم من در دریاهای دور شناور باشد.
شاید گوشه ی معده ی جانوری درنده،
و شاید در بین صخره های دور از دسترس آرمیده باشد.
و یا همراه خاکستر و دود در آغوش بادهای سرگردان. از کجا می دانی؟

آزاده چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:19 ب.ظ http://azadehnozad.blogfa.com

سلام.چه زاویه عجیبی داره.مشگل اینجاست که همیشه همه کارام همین جور قانون دارن.

چوک سورو چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:16 ب.ظ http://suru.blogsky.com

سلام موسا ی عزیز ، ما که جا شو هستیم ، اگر روی دریا بمیریم بدون کفن ، لنگر به پامون ابنند و تو دریا رها اکنند .
ولی فعلا قصد رفتن امنین زودن ، تا بلاگ سورو ۱۰۰ بار دیگر یه روز نمکردن ، موناوا برم ، مطلب که ته ایکشید ، مه هم ارم
موفق بشی موسا گرامی

... و اگر "بلاگ سورو" صد بار دیگر به روز شود من چه چیزها که نمی آموزم!...

یاسمن چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:05 ب.ظ http://www.yasi5.blogfa.com

سلام
همیشه بهش فکر میکنم حتی تو شادیهام....

شمیلا و فرهاد پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:38 ق.ظ http://http:/

سلام شرمنده دیر آمدم
این مدت سرم خیلی شلوغ بود
منم آپ کردم
خوشحال میشم سربزنی

**********************************
فقط کسی رنگین کمونو می بینه که تا آخر زیر بارون بمونه

ماه لی لی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:42 ب.ظ

درود موسای تور ونور
آری
خواهیم رفت ...خدا کند لاشخورها حواله کرکسها نکنندمان ...
خیلیها را دوست داشتم که رفتنشان در باورم نمی گنجد درست همانها که بعد از رفتنشان دم در خانه بارها سراغشان را گرفتند ....بعد گفته بودند خواب شبی در زمهریری آنها را ربوده است ....زیر کدام ماشین نمیدانم ...وبا کدام ماشین هیچ کس ندید....

یداله شهرجو پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:58 ب.ظ http://samtedarya.blogsky.com

سلام موسا جان
باظرافت وزیرکی سوژه ات را انتخاب کرده ای می شود با این نکته ظریف بسیار فکر کرد...

کشمیری ساجده پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:39 ب.ظ http://www.solina.blogfa.com

موسا جان در خیلی حیف آمد که نه شد تایید بیاید غافل از گیرم کردی در همه کلمات بس یییییییییار ممنون اتم

اشکان اوجاقی جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:18 ق.ظ http://www.aopix.blogfa.com

مرسی از نظرتون و تیزبینی و دقتی که دارید ... در واقع دوربینی که در اون عکس در دست من است دوربین یکی از دوستان عکاس است و من برای اولین بار بود که آن را در دست میگرفتم به همین خاطر دستم در جلوی فلاش قرار گرفته بود و دوربین را کج گرفته بودم البته این را هم ذکر کنم که من چپ دست هستم و دوربین را بر خلاف جهت افراد راست دست در دست میگیرم ...با تشکر

دیبا شنبه 29 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ب.ظ

والا تو این دوره زمونه نمیشه اینجور چیزها رو زیاد پیش بینی کرد

شاید مجبور شیم پیاده راه بیفتیم!

مرجان یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:26 ق.ظ http://marjan.blogfa.com

اما در لباسی بس سپید و پاک!!!

ستایش یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:05 ب.ظ http://farofu.blogfa.com

تازه الان بنز هم هست...!..با ماشین باکلاس میری سرای باقی!

ونوس یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:30 ب.ظ http://venusetanha.blogsky.com

نکتهء قابل ذکری بود.

چوک محله یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:53 ب.ظ http://www.sarekoocha.blogsky.com/

همه بی رفتن کا . امیدوارم پاک بریم .

(( جشن پاکی مبارمت بشد ))‌ به روزم .

زهرا یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:04 ب.ظ http://zahra999.blogfa.com

بدون شک "کوزیمو لاورس دو روندو" را رنجاندی...شک نکن!

تازه وارد دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:42 ق.ظ

احتمالا الگانس بهشت زهرا...یک حالی داره که نگو!!

امتحانش کرده اید ؟!
هیچگاه فکر نمی کردم روزی یک روح برای من کامنت بگذارد . کاش باز هم بیایی و از آن دنیا برایم بنویسی.
دنیایی که کتابهای قطور چند هزارصفحه ای برای توصیفش به هس هس افتاده اند .

کشمیری ساجده سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:12 ق.ظ http://www.solina.blogfa.com/

مستقیم!

امرالله دهقان سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:53 ق.ظ http://www.medar29.blogfa.com

حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن وعید صیام است

مبارک بادت این روز و همه روز
شاد باشی و سربلند

راضیه سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:57 ق.ظ http://razieh1982.blogfa.com/

چرا فکر می کنی آخرین ماشین باید یک آمبولانس با شیشه مه آلود باشد. البته در این شکی نیست که آخرین ماشینی که همه ما رو سوارش می کنند یه آمبولانسه. انگاری خودم جواب خودمو دادم.
موفق باشی.

مرد شعر سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:17 ب.ظ

سلام موسا ... کنایه خوبی بود

http://poetriman.blogsky.com/



حامد سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:51 ب.ظ http://www.diid.blogfa.com

خوب...

مهدی اخلاص مند سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:57 ب.ظ http://banderekhoobom.blogfa.com/

زنده بمونی تا بی قیامت !

حامد چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:53 ب.ظ http://www.diid.blogfa.com

موسا جان من ادعا نکردم که آن تصویر را نقاشی کرده ام.
اما دیگر چنین پست هایی نمی گذارم چون اگر یکی از طرح های واقعی خودم را هم بگذارم در مورد آن شبهه پیش می اید مثل طرح لوگو. یا در مورد نقاشی های پاستل و یا رنگ روغن که در آینده می خواهم به وب اضافه کنم.
به هر حال از حضورت ممنون.
شاد زی مهر افزون.

راضیه پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:24 ق.ظ http://razieh1982.blogfa.com/

سلام
از حضورت ممنونم و از نظرت خیلی خیلی خوشحال شدم تنها کسی بودی که راحت و بدون رودربایسی نوشته هایم را نقد کردی. خوشحال می شوم باز هم به من سر بزیند و خوشحال تر می شوم اگر باز هم نوشته هایم را نقد کنی.
موفق باشی.

حرفهای ناتمام جمعه 5 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ب.ظ http://shariatti.blogsky.com

حتی فکر کردن درباره دنیایی دیگر میتواند انسان را متحول کند امید که همه ما با دستی پر ، سوار این ماشین سفید رنگ شویم.
راستی چند وقتی است که موقع به روز شدن ما را خبر نمیکنی
حرفهای ناتمام به روز شده است. چشم انتظار تو
امیدوارم تو دیگه نگی وبلاگت سیاسی شده.....

سوشاد شنبه 6 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:46 ق.ظ http://soshad.blogfa.com

نخیر....تا اون موقع آخرین ماشین ...دستگاهیست که ما را به طور اتوماتیک رو به قبله درون قبر قرار می دهد و جه زیبا اینکار را میکند....!

تا دمِ دستگاه و قبر با چه ماشینی سفر می‌کنید ؟!...

جیگی و نانای شنبه 6 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:05 ق.ظ http://jigivananay.blogfa.com

چشم من بیا منو یاری بکن...
گووووووونه هام خشکیده شد کاری بکن ![ناراحت]
غیر گریه مگه کاری میشه کرد؟؟؟
کاری از ما نمیاد زاری بکن....
اووووووووووون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد....
تا قیامت دل من گریه میخواد ....
[گریه][گریه]

پیام شنبه 6 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:51 ق.ظ http://cafeax.blogfa.com

سلام موسی جان ممنون سر زدی عید تو هم مبارک بازم سر بزن دوست من

کسی که مدتهاست بهش سر نزدی شنبه 6 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:12 ب.ظ

هر چند مدتیه به وبلاگم نیومدی ولی دلم می خواد به روز باشی ......مثل همیشه که نوشته هات به دل میشینه .........
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد