منصور را دوست داشتم ... با اینکه مربی من نبود... پنهانی خیلی چیزها از او آموختم! ... آن روز که بازیم نداد ... دلخورترین مرد جهان من بودم ... و منفورترینشان ... منصور ... چه می کند این عشق با من ... که اینگونه از منصور متنفر شدم؟!
دیشب رفت
سرطان مجبورش کرد برود
من
مدتهاست بخشیدمش!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن: عکسی از منصور دارم اما امکان گذاشتنش نیست. عکس روی قلب خاکیام نقش بسته است. اگر توان دیدن دارید ... بسم الله
پ.ن2:دومین کتاب ساجده کشمیری ... به زودی