سلام
امروز بعد از مدت ها آمدم سری به "ذهن زیبا"یم بزنم
چه خاکی نشسته بود روی حرفهایش
چه رنجی می برد از نبودنم
و من
حتی برای آمدنم رمز ورود نداشتم!
پ.ن: همین که بعد از 8 ماه درب کلبه ی خاطرات خوبم باز شد یعنی همیشه حرفهایی هست برای گفتن.. یعنی من هنوز نمرده ام...شاید همین روزها چیزی نوشتم.
منم بعد از مدتها سر زدم باز به این خونه و چقدر طولانی شده همین روزهای آخرین خطی که مژده و احتمال اومدنت رو دادی...