خدایا،
من هر شب وقتی دفتر کردار روزم را ورق می زنم جز معصیت و گناه صفحه ای
روبرویم نیست . شاید تو مرا بهتر از خودم بشناسی
پس تو بگو چرا هر شب به خود و به تو قول خوب بودن می دهم
ولی فردای آن شب گنهکارتر از گذشته ام ؟
خدایا ،
من در این مرداب معصیت فقط به یک امید دست و پا می زنم
و آن امید به جود و کرم بی انتهای توست .
پس مرا با تمام بدیهایم در آسمان مهرت دریاب که جز تو پناهی ندارم .
به من ایمانی عطا کن که بتوانم با تکیه بر آن سرافراز نگاهت کنم !
و سرافکنده نباشم.
پناهم تویی و من با تمام غفلتهای کودکانه ام بلندتر از بلند فریاد می زنم
خدایا دوستت دارم ....
سلام دوست عزیز
خوشحالم که اولین نظر این مطلب را من نوشتم
نمی دانم چرا ولی خیلی تنهام.نمدانم چرا اما هیچ کس به وبلاگ ما سری نمیزند
تو بیا با ما هم دل باش...!
سلام رفیق
عالی بود. گرچه من بعضی جاها معنیشو نمی دونم
ولی می دونم که زیبا بود .
بازم می یام .
سلام رفیق
همیشه برای خوندن می یام حتی بدون کارت !
فعلا by
مثل همیشه توپ بود
منتظرم تا دوباره معجزه کنی.
خیلی می خامت
از ترف گناهکار ترین ادم رو زمین.
سلام
نمی دونم چی باید بگم
انقدر نازن
که زبان از گفتن کلمه ای قاصر است
سپاس از حضور سبز شما