-
خدایا می خواهم عاشق باشم
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 00:49
علفها با روییدن معنی پیدا می کنند و رودها با جاری شدن کوهها با قله ها و گلها با شکوفا شدن شب بی ستاره بی معنیست و خورشید بی تشعشع حیاتبخش دایره بی مصرفی بیش نیست . دریا بی تلاتمِ مرموزش فقط یک آکواریوم است و آسمان بی غرشِ نمناکش! بی ارزش، حتی برای تکمیلِ مصرع یک شاعر! و انسان با عشق معنی پیدا می کند. پس خدایا به من...
-
بی تو بهتر که دلم حذف شود
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1384 00:26
هر روز وقتی چشمانم را بر روی سپیده می گشایم زیباترین بهانه من برای شروع اولین ثانیه های تقویمم وجود نیلوفری توست . تویی که شوق نفسهای یک در میان منی، تویی که باید نفس بکشی تا من زندگی کنم . ت ا هستم با یاد تو شادم و به امید با تو بودن بر تمام لحظات زردم پشت پا می زنم . با تو سبزم بی تو یک مصرع غم با تو معنای وجودم...
-
خدایا دوستت دارم
جمعه 7 بهمنماه سال 1384 20:50
خدایا، من هر شب وقتی دفتر کردار روزم را ورق می زنم جز معصیت و گناه صفحه ای روبرویم نیست . شاید تو مرا بهتر از خودم بشناسی پس تو بگو چرا هر شب به خود و به تو قول خوب بودن می دهم ولی فردای آن شب گنهکارتر از گذشته ام ؟ خدایا ، من در این مرداب معصیت فقط به یک امید دست و پا می زنم و آن امید به جود و کرم بی انتهای توست . پس...
-
تشعشع نگاه تو
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1384 15:21
تشعشع نگاه توشیشه ضدلیزری قلبم را چنان سوراخ کرد ....که مهندسان عشق در چگونه عاشق شدنم وا ماندند --
-
خدای خوب من
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 20:56
کاش به دوسالگیم باز می گشتم، نه به بدو تولدم همان لحظه که پرستار سیلی به من زد و من گرییدم . ... من دانستم او چه می خواست ، می خواست بدانم دنیای جدید با هیچکس شوخی ندارد حتی با طفل بی گناه ... حال من در اوج جوانی باز می گریم و اینبار فرسخها گناه با گریه کودکیم فاصله دارم . اما امیدوارم ، امیدوارم حال که وقت آمدن و...