کاش به دوسالگیم باز می گشتم، نه به بدو تولدم همان لحظه که پرستار سیلی به من زد
و من گرییدم . ... من دانستم او چه می خواست ، می خواست بدانم
دنیای جدید با هیچکس شوخی ندارد حتی با طفل بی گناه ...
حال من در اوج جوانی باز می گریم و اینبار فرسخها گناه با گریه کودکیم فاصله دارم .
اما امیدوارم ،
امیدوارم حال که وقت آمدن و بودن گرییدم زمان رفتن بخندم شاد و مسرور از رضای تو
رضای تو خدای خوب من/............
سلام ... همیشه شاد باشی ... در پناه حق
سلام
لطفا فونت وعوض کن تا بهتر بتونم بخونم
سلام.
خدا خیلی بخشنده تر از اون چیزی هست که برای ما میگن و ما فکر میکنیم.
سلام
از وبلاگت خوشم اومد.
بازم به من سر بزن
سلام
کاش اصلا به این دنیا قدم نمیگذاشتم....
زیبا بود
مرسی به منم سر زدی
آپ کردی خبرم کن
تا بعد
سلام موسی دوباره بهت سرزدم مطالبت رو بعد از گذاشتن پیام خواهم خوند راستی یه سر به این وبلاگ بزن. بای
موسا جان سلام بابا تحویل بگیر متناتو خوندم منو تحت تاثیر قرار داد از بس فراموش کارم کلمه عبورم یادم رفته زیارتت کنیم دوستت حبیب