عاقد دوباره گفت وکیلم پدر نبود
ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود
هجده بهار منتظرش بود و برنگشت
آن سالهای سردی که بی دردسر نبود
عاقد دوباره گفت وکیلم دلم شکست
...
پ.ن 1: سلام
پ.ن2: تا به امروز یک ویرگول را هم از جایی در این وبلاگ ننوشته ام. این دو بیت و آن نقطه ها که نمی دانم چه بودند! دیوانه ام میکند. برای اولین و آخرین بار دو بیت از کسی غیر خودم، که نمیدانم کیست و کجاست و هم اکنون کجا نفس می کشد، فقط میدانم مونث است و با احساس در صفحه ام می نویسم.
پ.ن3 : امیدارم دیوانه تان کند!
پ.ن 4: کمی دیر به روز کردم مرا ببخشید تکرار نخواهد شد.
پ.ن5 : کپی و درج در پرونده ی دختر خلیج! و حباب و...
مهمترین پینوشت: یکی از همین روزهای زیبای خدا یکی از بهترین وبلاگهای بومی بندرعباس بعد از مدتها غیبت دوباره شروع خواهد کرد . من که از هم اکنون بی تاب خواندنم!