ذهن زیبا

خدایا ! نوشتن را به شرطی می خواهم که کلماتم عطر نفسهای تو باشد .

ذهن زیبا

خدایا ! نوشتن را به شرطی می خواهم که کلماتم عطر نفسهای تو باشد .

خدایا دوستت دارم

 

 

 

خدایا،

 

من هر شب وقتی دفتر کردار روزم را ورق می زنم جز معصیت و گناه صفحه ای

 

روبرویم نیست . شاید تو مرا بهتر از خودم بشناسی

 

 پس تو بگو چرا هر شب به خود و به تو قول خوب بودن می دهم

 

ولی فردای آن شب گنهکارتر از گذشته ام ؟

 

خدایا ،

 

من در این مرداب معصیت فقط به یک امید دست و پا می زنم

 

و آن امید به جود و کرم بی انتهای توست .

 

پس مرا با تمام بدیهایم در آسمان مهرت دریاب که جز تو پناهی ندارم .

 

 به من ایمانی عطا کن که بتوانم با تکیه بر آن سرافراز نگاهت کنم !

 

و سرافکنده نباشم.

 

 پناهم تویی و من با تمام غفلتهای کودکانه ام بلندتر از بلند فریاد می زنم

 

خدایا دوستت دارم ....

 

نظرات 5 + ارسال نظر
میلاد یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:45 ق.ظ http://www.miladm2.persianblog.com

سلام دوست عزیز
خوشحالم که اولین نظر این مطلب را من نوشتم
نمی دانم چرا ولی خیلی تنهام.نمدانم چرا اما هیچ کس به وبلاگ ما سری نمیزند
تو بیا با ما هم دل باش...!

احسان جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:41 ق.ظ

سلام رفیق
عالی بود. گرچه من بعضی جاها معنیشو نمی دونم
ولی می دونم که زیبا بود .
بازم می یام .

مرتضی احمدی جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:24 ب.ظ

سلام رفیق
همیشه برای خوندن می یام حتی بدون کارت !
فعلا by

ناصری جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:09 ب.ظ

مثل همیشه توپ بود
منتظرم تا دوباره معجزه کنی.
خیلی می خامت
از ترف گناهکار ترین ادم رو زمین.

غریبه ای آشنا چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:42 ب.ظ

سلام
نمی دونم چی باید بگم
انقدر نازن
که زبان از گفتن کلمه ای قاصر است

سپاس از حضور سبز شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد