ذهن زیبا

خدایا ! نوشتن را به شرطی می خواهم که کلماتم عطر نفسهای تو باشد .

ذهن زیبا

خدایا ! نوشتن را به شرطی می خواهم که کلماتم عطر نفسهای تو باشد .

خدایا اشکم نمی آید

خدایا

 

زمان کودکیم یادم هست

 

 وقتی نام تو و فرستاده  های مطهرت به میان می آمد موی تنم سیخ می شد

 

 و ناخود آگاه اشک در چشمانم حلقه می زد  . خبر دار می شدم !

 

نوجوانیم حضور شیطان را پشت درهای جوانی حس می کردم ولی داخل نشد.

 

 و من همچنان پاک!

 

امروز من جوانم!

 

اگر از بالا ماشین حسابی برای گناهانم داری بفرست.اینجا شمارش شرمنده است !

 

چند سالیست وقتی برای فرستاده هایت قصد گرییدن دارم . دل سرکشی می کند !

 

سوز دل بزرگترین نعمتت را بهمراه ندارم . پس هیچ ندارم!

 

 میانسالیم و بعد ؟...

نظرات 11 + ارسال نظر
اسیر فراق جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:55 ق.ظ http://sereshk.blogsky.com

بسیار زیبا بود و او مهرباترین است.

حبیب جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 04:12 ب.ظ

دوست گلم سلام امیدوارم حالت خوب باشد وبت خیلی قشنگ وپر محتوی میباشدیه جمله کوتاه از من ای کاش قطره بارانی میشدم سحر گاهان سوار بر نسیم خیالم آرام در برکه عشقت میچکیدم حبیب

آزیتا شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:00 ب.ظ http://azi.blogsky.com

سلام
ببخشید که دیر کردم یک کسالت جزیی بود...
زیبا بود مثل همیشه
تا بعد

سپاس از حضور سبزتان

ف-م یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:48 ق.ظ http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

ممنون که سر زدی. لینکت میکنم نازنین!

یاحق!

.::تنهایی های عسل::. یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:06 ب.ظ http://asal.tk

سلام... همینکه خودتون به گناه اقرار میکنید خودش خیلیه... اگه بخواید میتونید مثل همون کودک پاک و صادق باشید ولی مشکل گرگهای اطرافه... همیشه شاد و در پناه حضرت ابوالفضل باشید...

سلام دوست من
من اقرار به گناه رو فقط برای خودم ننوشتم دوست من
کمی بیشتر بیندیشید .

.::تنهایی های عسل::. یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:59 ب.ظ http://asal.tk

دوباره سلام... اینکه برای خودم مینویسم معنیش این نیست که کسی نیاد بخونه...برای خودم مینویسم، دیگران میخونن و اگه فکر میکنن جایی اشتباه کردم بهم میگن... برای دیگران اگه بخوام بنویسم که دیگه نباید حرفی از خودم و دلتنگی هام بزنم... چون هیچکس نیست که حرفای کس دیگه رو درک کنه... هر کس مشکلات و بدبختی های خودش رو داره... فقط دوستام میخونن و راهنماییم میکنن... خودمم که چیزی ندارم که به بقیه یاد بدم!!!... مرسی که اومدین... از توجه و پیامتون خیلی متشکرم... همیشه شاد باشید

عسل یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:14 ب.ظ

من به شما حسادت می کنم که شما به این زیبای مینویسین وبلاگتون خیلی زیباست و متناتون مثل همیشه دوست داشتنیه

یاور یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:49 ب.ظ

عالی عالی عالی

سیاورشن دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:00 ق.ظ

سلام ...خواندمت

ف-م دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:09 ب.ظ http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

معشوق من! تنها به نام تو! تنها به یاد تو!
معشوق من!!

اگر تمام عمر زمین را زنده ام می داشتی ... و من در تمام لحظات آن تنها نام تو را زمزمه می کردم...

... اگر تمام درختان جنگل ها مدادهایی بودند که تنها نام تو را با آن می نگاشتم...

... اگر تمام صفحات زمین و آسمان را به من می دادی تا تنها نام تو را بر آن بنویسم...

... اگر تمامی عشق را به من می دادی که تنها نام تو را عاشقانه ناله کنم...

... اگر تمامی زبان ها را به من می دادی تا تنها نام تو را به لفظ آورم...

... اگر تمامی چشم ها از آن من بود تا تنها نام های تو را تماشا کنم...

... اگر تمامی گوش های از آن من بود تا تنها ترنم نام تو را بشنوم...

... اگر تمامی دل ها در سینه من بود تا تنها نام تو را در آن گنجینه کنم...

... و اگر

روزی که به سوی تو باز گردم... خواهم دانست ... که چه اندک فرصت هایی بودند برای یاد تو و چه پایه نیازمندم به نور نام تو!

پس معشوق من... همه چیز را اگر ستاندی ... توفیق ذکر نام ات را نستان... ای نور چشم جهان... ای آفریننده و ای پروردگار من!


مهناز خانوم سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:36 ب.ظ

به با لا سر نگاه کردم . آری اینجا عالم ناسوت است و من مشتی خاک . ای برترین خیال دستم بگیر . لاهوتت گمان نمیرسد و من دورترم . کاش هرگز از خود نرانده بودیم .

میان قلم ها تفاوت بسیار است و تو سبزتر مینویسی...

و شما سبز می بینید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد