عید که میشود ... دلخوشم ... به کینههایی که از دلها جارو میشود ... به ماهی تنگ شیشهایم که با انعکاس قرمز بدنش چشمانم را میرقصاند ... وبه چون شما خوبانی که لحظههایم را نقاشی میکنید
دیشب!
ماهی تنگ شیشهایم مُرد!
اما
خوشحالم که شما عزیزان هنوز نفس میکشید...
نوشته ای که نمی دانم ازآن کیست؟!!!
سلام پدربزرگ مهربانم. از روزی که از دستت داده ام یمی می گذرد ولی نمی چهره ات و نگاهت را نمی توانم فراموش کنم . می دانی چرا این نامه را می نویسم ؟! آخر عید است بابایی ! کم کم به لحظه هایی نزدیک می شوم که همه نوه ها می دانم حداقل در این لحظه برعکس خیلی ها به یادت هستند ! هر چند برای عیدی گرفتن ولی به یاد تواند . امسال خیلی جایت خالیست بابا ! پارسال را یادم هست. باز هم هنوز جوهر تحویل سال خشک نشده بود که همه را صدا می کردی. کیسه پلاستیکیت را که بسیار با دقت تا کرده بودی باز کردی چشمانمان چه برقی می زد بابایی! همینکه یکی یکی دویست تومانی هامان را از تو گرفتیم عید را بدون تو ادامه دادیم ! ... ما هم بی معرفت شدیم و سیزده بدر تو در خانه بودی ... تنهای تنها! ... خوب می دانم امسال سال تحویل برای تو خواهم گریست ولی این گریه تا 365 روز تکرار نخوهد شد . امروز من ندارمت تا بار دیگر عیدی از دستان پینه بسته ات بگیرم . تنها عصای تو که روی دیوار است را می بویم و یادت در خاطرم است . بابایی من! کاش می شد یکبار دیگر صورت ماهت را اصلاح کنم. دلم خیلی برای دقتِ اصلاح کردنت تنگ شده است ! ... چقدر مرتب بودی بابایی ! ... بخدا هم اکنون که می نویسم بغض امانم را بریده است بابا ! ... از کجای وجودت بگویم آخر ؟! ... از صدای کلفت و مردانه ات که هس هس درد آورش نشاط را از تو گرفته بود ؟ از پاهای نحیفت که این آخرها با تو همراه نبودند ؟ یا خنده هایت که دیگر هیچگاه تکرار نمی شوند ؟
می دانم مادربزرگ خیلی دلش برایت تنگ شده است بابا! ... فقط به روی خود نمی آورد غمی را که در سینه اش جا خوش کرده است . از روزی که رفته ای مادربزرگ هم بیمار است. دکترها می گویند اعصاب است ولی من خوب می دانم این نیست . او مریض عشق است ... جدایی امانش را بریده است .خیلی دلتنگ توست بابا خیلی ! ... همه دلتنگ توایم ولی فرق ما با مادربزرگ این است بابا! ... او هر روز هزار بار یادت می کند ما هزار روز یکبار ! ... ما بچه های خوبی برایت نبودیم بابا ... ما را ببخش. می دانم آنقدر مهربانی که خواهی بخشید. آخر خودت گفتی من از فرزندانم کینه ای ندارم ... آنها پاره تنم هستند ... ما در حق تو هیچ نکردیم بابا، جز آزار... بخدا قدرت را ندانستیم ....اگر بودی بهار چقدر زیبا بود ... حضورت دلمان را قرص می کرد بابا! ... حالا تنها دلخوشیهامان همان چند لحظه کوتاه است که بر سر مزارت می آییم . هر کدام از تو خاطره ای داریم. از خنده هایت، نگاهت، صدا زدنهایت، عصبانی شدنهایت و مهر ورزیهایت . حالا که تو نیستی بابا من هم عیدی نمی خواهم! ... من می خواهم فقط از دست تو عیدی بگیرم بابا ! ... فقط از دست تو ... ولی افسوس که تو نیستی تا عیدی مرا بدهی ... و امروز تنها آرزویم این است بابایی ... که شب تحویل سال در خواب ببینمت و عاشقانه ببوسمت و این بهترین عیدی برای من خواهد بود.
دلم امشب یک قصه می خواهد بابا ! ...
و موسا هم هست که ایدی به دهد
موسا جان سلام
سال خوبی را برایت آرزو می کنم
سلام و نخسته
با احساس و تاثیر گذار بود..
حالا اون کجا من کجا...!! تنها خنده هاش مال ما ...
تو بگو چه جوری..!!!
شاد بمانی همیشه.
سلام موسا جان !
خیلی زیبا و تاثیر گذار بود.
من که واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم .
راستی زنگ و اس ام اس داده بودی ! ببخشید موبایلم یش خودم نبود.
سال نو مبارک باشه .
سلام خانواده محترم را خیلی برسان.
موفق و بهروز باشد....
---------------------------
اون طرف ها هم سری بزن !!!!!!!!!
سلام
سال نو مبارک ممنون از مطلب زیبایت
اگه خواستی سری هم به کلبه ما بزن
یاحق
سلام سال نو مبارک خیلی قشنگ بود پدربزرگ منم فوت کرده امسال دومین بهاری بود که بدون اون گذشت الان که دارم برات می نویسم اشک تو چشمام جمع شده خیلی زیبا گفتی دست روی دلم گذاشتی مادربزرگ منم مریضه از وقتی پدربزرگم فوت کرده چه شباهتی! پدربزرگ منم فوق العاده بود همه کارهاش تک بودند همه رفتاراش منحصر به فرد
روحشان شاد...
تو خوبی- همه چیز از چشم های من مربع می چرخ اد - دارام بی افت ام - نگه دار -
هی شاعر با توام!
سلام موسی! خودم و وبلاگم به روز شدیم تقریبا
سلام
سال شاد شاد داشته باشی توام با موفقیت
عیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدی!!!!!
سلام
جالب بود و زیبا.
پایدار باشی.
سلام سال نو مبارک مانند همیشه با قلم گیراتون من رو به فکر فرو بردید. ممنون سال خیلی خیلی خوبی در پیش داشته باشید.
من روز ام تو کجایی ؟ همه چیز خوبه؟
سلام و گل ...
سلام حالتون چطوره امیدوارم که در پناه حق خوب و خوش و سلامت باشید
بهتون تبریک می گم چون واقعا ذهن زیبایی دارید آخرین پستی که گذاشته بودید(پدربزرگ) قبلا هم براتون نوشتم شباهت فوق العاده ای بین اتفاقاتی که برای شما افتاده و یا حتی حرفهای دلتون با خدا و نگاهتون به زندگی و... خلاصه همه چیز بین من و شما هست
شاید باورتون نشه مطالب وبلاگتونو از اخرین پست تا اولین پستی که بود خوندم فوق العاده بود انگار که از دل من باخبر بودید و نوشتید همیشه دوست داشتم بنویسم ولی من دست به قلم خوبی ندارم موقع خوندن مطالب وبتون حض کرده بودمیه جاهایی هم بغض به اشک رسیده بود ولی خوب جایی که بودم(توی کافی نت) نمی تونستم گریه کنم تا حالا مطالب هیچ وبلاگی منو اینجوری شگفت زده نکرده بود
خلاصه نمی دونم چی بگم فقط دوست دارم زود به زود آپ کنید
من در زمینه کامپیوتر می نویسم خوشحال می شم یه سری هم به کلبه حقیرانه من بزنید
براتون ارزوی موفقیت می کنم
خدایا.
تقدیرم را زیبا بنویس
کمکم کن آنچه را که تو دیر می خواهی
من زود نخواهم و آنچه را که تو زود
می خواهی من دیر نخواهم.
دکتر علی شریعتی
هوس کعبه و آن منزل و آنجاست مرا
آرزوى حرم مکه و بطحاست مرا
در دل آهنگ حجازست و زهى یارى بخت
اگر یک آهنگ درین پرده شود راست مرا
از هوى و هوس خویش جدا باش، اى دل
خاک آن خانه و آن خانه خدا باش، اى دل
روى چون در سفر کعبه کنند اهل سلوک
از خود و هستى خود جمله سفر باید کرد
جز به کام مدد و عون تو نتوان آمد
راه عشق تو، بدان قوت و کامم برسان
صبرم از پاى درآمد، تو مرا دست بگیر
به سر تربت این صدر همامم برسان
سلام موسا ی عزیز ،
دلت بی بپ و بپ گپو تنگ بودن ، غصه مخور که خودت هم بپ ابی ( شاید هم هستی ؟) و بعدش بپ گپو ابی و چولنگون بی پول عیدی اتان پیشت . راستی پول عیدی ما یادت نریت بپو موسا
موفق بشی خالو
سلام به تو...
جالب مینویسید..
درود بر شما...
موفق باشید...
نوشتت رو خیلی دوست داشتم
منم تازگی ها مامان بزرگم که زندگییم با او گره خورده بود از دست دادم.تنها کسی که من رو میفهمید او بود
نوشتت اشکم رو دراورد
سلام !
سپاس از حضور و نظرت (گل)
درود...آری اینها که میروند خط ژررنگی میماند که با خاطره های کودکی رنگ می بازد...راستی کودکیها که نمی میرند نه؟باور کن با آمدنت عیدی گرفتم...
سلام !
خوبی؟
و ها ..
ممنون...
موسای گرامی سلام. دیدن کامنتتان بسیار خرسندم کرد. از آن رو که ذهن زیبا جز معدود وبلاگ هایی بود که از پیش تر ها پیگیر آن بوده و مورد علاقه ام بود... نیز شنیده بودم که این صفحه جز صفحات مورد علاقه ی همسر و همسفرم(رامین) میباشد.
لینک ذهن زیبا نیز بار دیگر در لیست دوستانم قرار گرفت. تا بیشتر لایق دیدار این صفحه باشم...
یا علی